//= $monet ?>
ها، ها - مردی را به ساحل برد و به او قول داد که در خانه او را در حال کشش نشان دهد. چنین الاغ تنگی را که هیچ کس از دست نمی دهد! و او نیز، وقتی اندازه چوب پنبه چوب پنبهاش را دید، از قبل به چیزی جز آن فکر نمیکرد - بسیار هیجانزده بود که او آن را باز کند! من مطمئن هستم که او قبلاً آن را با چشم خود اندازه گرفته است. حالا او به دوست دخترش لاف می زند که یک اسب نر 23 سانتی متری را لعنت کرده است!
یک سبزه زیبا مدتهاست که چشمش به یک پسر بوده است. برای سرگرم کردن او، او مانند یک اطلسی لباس می پوشید. و دیری نیافت تمام سوراخ های او قبلاً با انگشتان و زبان گرم شده بود، شکاف های مرطوب آماده استفاده بود. و روشن بود. آیا او از این موضوع خوشحال بود؟ البته از شور و شوقی که او با آن تکان میخورد آشکار بود. وتر پایانی... و تقدیر از صورتش به سمت سینه هایش چکید. آه، من هم چند جرعه دیگر به او می دادم!