//= $monet ?>
بلوند می خواست با ساقی بخوابد و برای این کار دلیلی پیدا کرد. او یک لیوان آبمیوه سفارش داد و به او پیشنهاد داد که با یک بادبزن به او پول بدهد. چه جور مردی از دادن جوجه خوشگل به دهان خودداری می کند! و حتی او را در یک عده قرار دهید. اتفاقی که دقیقاً افتاد. و بعد از قورت دادن مقدار زیادی از تقدیر - بگذارید او آب خود را بنوشد! ))
وقتی این شرکای شهوتران به رختخواب رفتند، بسیار حماسی به نظر می رسید. معشوق درست در لحظه مناسب سوار ماشین شد، درست زمانی که دوست دختر از قبل آماده شده بودند. او واژن آنها را با تقدیر خود پر کرد، به این دلیل که دختران چیزهای زیادی در مورد رابطه جنسی می دانند.