//= $monet ?>
این پسر به اندازه کافی خوش شانس بود که با چنین دخترانی با سینه سرسبز با الاغ های زیبا ملاقات کرد، الهه های جنسی که می توانند هر کاری انجام دهند. او آنها را لیسید، و سپس در دو دهانش یک ضربه بادکنک دریافت کرد، دختران به آرامی خروس او را قورت دادند و آن را روی تمام توپ های خود لیسیدند. پس از آن او آنها را به شدت در موقعیت های مختلف فاک کرد. فراموش نکنید که یکی یکی به آنها لذت ببرید. همه از این نوع رابطه جنسی خوشحال بودند.
چیزی که من متوجه نمی شوم این است که آن شخص کیست که روی کاناپه کنار او می خوابد در حالی که بابا دخترش را کتک می زند؟ برادرش؟ شوهر، شاید؟ در تمام مدت حتی یک انگشتش را هم بلند نکرد. یا شاید او فقط چشمانش را نگاه میکرد و بیصدا تکان میخورد؟