//= $monet ?>
جوجه چاق زیبا، شوهرش معلوم است که دیگر نمی تواند او را اداره کند. و او هم واقعاً به او علاقه ای ندارد! چنین بدنی نباید بیکار بماند! او همچنین باید از پسرش تشکر کند - خانم هر آنچه را که نیاز دارد در خانه به دست می آورد و قطعاً به دنبال یک معشوق در کنارش نخواهد بود. در کل همه چیز مثل یک خانواده معمولی سوئدی است، همه خوشحال هستند! به نظر من بهتر است همسرش را با پسرش شریک شود تا اینکه او با یک مرد غریبه بیرون برود.
ای کاش من همچین کمکی داشتم، میز آشپزخانه نرم تری برایش انتخاب می کردم. اگرچه باید به او اعتبار بدهم - ویدیو عالی است، دختر فقط یک آتش است و موجی از احساسات حاضر است، حتی برای آن می توانید انگشت شست را بالا ببرید. جالبه اتفاقا چطور با این سرعت سفره رو خراب نکردند، بالاخره یک سیاه پوست با دستیارش خیلی تشریفاتی نبود، کمی سخت بود.
این نوک پستان روستایی راه خود را در اطراف گل میخ های اصیل می شناسد. وقتی آب شلنگ زد، نیتش مثل چشمانش روشن بود. تنها چیزی که در ذهن داشت شلاق زدن بود. کارمند کشاورز یک مرد ساده است. او موافقت کرد که فوراً لکه مرطوب او را غوطه ور کند. خب، عوضی مو قرمز به چیزی که می خواست رسید - یک وعده شیر بخار پز در صبح او را خوشحال کرد. فقط چنین آرزوهای صادقانه ای مبارک!
من الان دارم یه جوجه رو لعنت می کنم