//= $monet ?>
این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
چیزی که یک دختر به آن نیاز دارد زبان بی قرار دوست پسرش است. دقیقا همین طور است. مرد کنترلی بر رفتار زبانش ندارد، آن را درست در الاغ دوست دخترش فرو کرده است و او از نحوه لیسیدن جذابیت های او خوشحال است. خوب بعد از رابطه جنسی خشن، او طعم تقدیر او را چشید. سکس زیبا از یک دختر بی تنه.
اشلی آنیستون