//= $monet ?>
اگر خواهر نزد محمد نرود، محمد نزد خواهرش می رود. برادر ناتنی اش مدت ها چشمش به خواهرش بود و او جوجه معصوم را بازی می کرد. تنها زمانی که دیک خود را از شلوار بیرون آورد، چشمان او به این واقعیت باز شد که می تواند یک معشوقه خوب بسازد. آره و قبل از اینکه به خودش بیاد بیدمشکش چکه میکرد. و اتفاقی که افتاد این بود که آن را در دهانش گرفت. بنابراین ماده ها فقط در چند دقیقه اول مقاومت می کنند، تا زمانی که جلو شروع به دیکته اراده خود به سر کند.
چنین زیبایی شکلاتی هر کسی دوست دارد لعنت کند، زیرا او هیکلی زیبا، چشمان بی حال و دهان بزرگی دارد که مانند آبنبات چوبی دیک را می مکد. می بینید که دختر باتجربه و بسیار پرشور است و حرکات و گریه های بلند همراه با ناله او این را نشان می دهد. و نوک سینه های سیاه او چقدر جذاب به نظر می رسند، و من فکر می کنم که آن پسر بیهوده دوست احمق خود را لعنتی نکرد و بسیار لذت برد.
اوه، خیلی باحاله